استفاده از حسادت شغلی!
نوشته شده توسط : moeinnamdar

ما اغلب در زندگی خودمان را با دیگران مقایسه می کنیم. برای موفقیت در دنیای رقابت ، طبیعی است که بخواهیم برتری خود را با دیگران و اطرافیان مقایسه کنیم. برای افرادی که موفقیت برای آنها بسیار مهم است ، مقایسه مداوم خود با دیگران یکی از امیدبخش ترین یا انگیزه ترین روش ها برای کار و حرکت به سمت موفقیت است.

اما اگر دائماً مهارتها و شغل خود را با دیگران مقایسه می کنید ، از حسادت دردناک که همیشه برتری دیگران را مشاهده می کنید ، بسیار تحت تأثیر قرار خواهید گرفت ، احساسی که موفقیت شخص دیگر را سنگین یا غیرقابل تحمل برای شما می کند. براساس یک مطالعه جدید ، 75٪ از افراد می گویند که در یک سال گذشته حداقل یک نفر در شغل خود حسادت داشته اند. در حالی که ممکن است حسادت برخی از افراد عامل تحرک و پیشرفت باشد ، اما می تواند باعث عدم موفقیت بسیاری از افراد شود! در اینجا چند راهکار و روش برای متوقف کردن و تبدیل حسادت و قیاس به احساس حسادت و قیاس آورده شده است که می تواند به شما کمک کند از آن حسادت همیشه منفی به درستی استفاده کنید.

 

 

به حسادت اجازه دهید اما خجالت را متوقف کنید!


دور شدن از احساس درونی حسادت تقریبا غیرممکن و غیرممکن است. اما می توانید خجالت و شرم را که حسادت با خود به همراه دارد ، کنترل کنید تا از تشدید احساسات و نارضایتی خود جلوگیری کنید. برای حل این مشکل و جلوگیری از تبدیل شدن حسادت به یک نارضایتی و احساس عقب ماندگی ، آن را به جای سرکوب بپذیرید و از خجالت و شرم در مورد آنچه شخص دیگری نسبت به شما برتر بود ، بپرهیزید.

تحقیقات اخیر نشان داده است که حسادت نسبت به چیزی همیشه پیش از آن اتفاق می افتد ، نه پس از آنکه اتفاق بیفتد. به عنوان مثال ، می شنوید که شغلی که همیشه در آن آرزو کرده اید برای رسیدن به همکار یا دوستتان است ، حسادت بیشتری احساس می کنید تا اینکه بعد از ارتقاء دوست یا همکار خود ، این خبر را نشنیدید. اگر حسادت شروع به گسترش و رشد کرد ، به تدریج احساس بدی خواهید کرد ، یک احساس طبیعی و انسانی که باعث می شود احساس کنید این احساس حسادت شما را آزار می دهد یا اذیت می کند و از آن احساس شرم می کنید.

مطمئناً شما نمی توانید حسادت را به تنهایی مدیریت کنید ، اما مطمئناً به یاد می آورید که می توانید احساس شرم بعد از آن و احساس نارضایتی درونی را کنترل کنید. وقتی منتظر کمی و صبر کردن در هنگام بررسی و مقایسه هستید ، به شما اجازه می دهد احساس حسادت بیاید و برود و از ماندگاری آن جلوگیری کرده و به عصبانیت یا شرم تبدیل شود.

 

از قیاس به کنجکاوی تغییر دهید!


خلاص شدن از احساس درونی حسادت تقریباً غیرممکن و غیرممکن است. اما می توانید خجالت و شرم ناشی از حسادت را کنترل کنید تا از افزایش احساس و نارضایتی خود جلوگیری کنید. برای حل این مشکل و جلوگیری از نارضایتی و احساس عقب ماندگی حسادت ، آن را به جای سرکوب بپذیرید و از خجالت و شرم در مورد آنچه شخص دیگری بر شما برتر بود ، بپرهیزید.

تحقیقات اخیر نشان داده است که حسادت نسبت به چیزی همیشه پیش از این اتفاق می افتد ، نه پس از آن. به عنوان مثال ، وقتی می شنوید که شغلی که همیشه در آن خواب دیده اید رسیدن به یک همکار یا یک دوست است ، احساس حسادت بیشتری نسبت به نشنیدن خبر بعد از تبلیغ توسط یک دوست یا همکار دارید. اگر حسادت شروع به گسترش کرد ، به تدریج احساس بدی خواهید کرد ، یک احساس طبیعی و انسانی که باعث می شود احساس کنید حسادت شما را اذیت یا آزار می دهد و از آن شرم می کنید.

مطمئناً شما نمی توانید حسادت را به تنهایی مدیریت کنید ، اما مطمئناً به یاد دارید که می توانید احساس شرم بعد از آن و احساس نارضایتی درونی را کنترل کنید. هنگامی که کمی برای مقایسه و مقایسه کردن صبر می کنید ، به شما اجازه می دهد حسادت بیاید و برود و از ماندگاری آن جلوگیری کند و به خشم یا شرم تبدیل شود.

 

تغییر از قیاس به کنجکاوی!


برای جلوگیری از تبدیل شدن "قیاس" به معنای "دفاع از خود" و پنهان کردن نقصان ، کنجکاو شوید که چگونه این اتفاق افتاد و نه سرزنش موفقیت آنها در عقب ماندگی خود یا سرزنش کردن خود. این می تواند برای شما مفید باشد یا چگونه می توانید به آن مهارت یا ویژگی که طرف مقابل را برتری می بخشد برسید. این مسئله و قرارداد وی زمانی که در یک تیم هستید ، دو برابر مهم است.

وقتی در سالهای ابتدایی خود در دانشگاه دانشجو بودم (کمی پیرتر بودم) ، حدود 29 سال پیش ، در طبقه یك خوابگاه زندگی می كردم كه هر یك از همكلاسی های من می توانست به هر یك از مناصبی كه در حال حاضر در دست دارند ، برسد ، حتی اگر آنها خود غیرقابل تصور بودند یکی از آنها میزبان شبکه ملی است ، یکی از آنها سفیر آمریکا در خاورمیانه است و دیگری در حال حاضر یکی از بزرگترین شرکت های خصوصی جهان را رهبری می کند. افراد موفقی که من در جوانی می شناختم ، قبل از این که هر کدام از آنها مقام های فوق را کسب کنند!

اگرچه من شغلی مانند خود را دنبال نکردم و رشته مورد نظرم هیچ ارتباطی با هیچکدام از آنها نداشتم ، در زمانی که با آنها ناسازگار بودم. قیاس در معیارهای مختلفی از قبیل شهرت ، ثروت و رضایت عمومی ، معیارهایی که وسیله سنجش و قیاس این حسادت بود به تدریج در من ظاهر می شود. من می دانم که می توان حس شرمندگی یا عقب ماندگی را برای دیدن موفقیت دیگران در نظر گرفت ، اما همانطور که من برای مدیران ارشد که به سمت من می آیند و به من توصیه می کنند ، انجام داده ام و خواهم داد ، احساس خودم را دارم و تحلیل مقایسه ای. برابر با خصوصیات و موفقیت های دیگران ، من برای پیشرفت و رسیدن به موفقیت به کنجکاوی تبدیل شدم.

از کنجکاوی من در مورد موفقیتهای آنها ، فهمیدم که دلیل موقعیت یا موفقیت آنها چیست و چه تجربیاتی را کسب کرده اند تا به اینجا برسند. فهمیدم که دلیل این برتری به دلیل داستانهای مختلف در زندگی یکدیگر ، ارزشها ، آرزوها و آرمانهایی است که در ذهنشان بود. بنابراین من مسیر ، مربیگری و راهنمایی مدیران خود را انتخاب کردم و آنچه از آنها آموختم چگونگی مقابله با موضوعات و البته این است که استعداد من برای کشف زوایای مختلف موضوعات اجرایی یکی از نقاط قوت من است. معلوم شد که پس از تفکر زیاد و البته صبر و خرج کردن ، متوجه شدم که به جای حسادت به شغل و موقعیتی که این افراد به دست آورده بودند (و البته این هیچ ارتباطی با علایق یا تخصص من نداشت. ) ، من می توانم این حسادت را به یک کنجکاوی تبدیل کنم. در نتیجه ، من تصمیم گرفتم که در زمینه های مدیریت رسانه ، دیپلماسی ، سرمایه گذاری و غیره مشاور و مربی برای چنین افرادی (همکلاسی هایم) شوم.

خیلی زود فهمیدم که من این آینده را دوست دارم و چقدر موفق هستم که بتوانم در آن باشم و چقدر برای این آینده مناسب هستم و اصلاً برای آن ساخته شدم. این انتخاب و این تفکر باعث شد که عواملی باعث شوند که خودم را با همکلاسی های خود مقایسه کنم و از بین بروم و تقریباً دیگر اهمیتی نمی دادم. آن وقت بود که فهمیدم که همه ما به روشهایی که هرگز نمی توانیم تصور کنیم ، بسته به شخصیت و تلاش ، علایق و افکار خود ، استوار بودن و انعطاف پذیری ، حتی شانس ، که اغلب در طول راه به ما کمک می کنند ، موفق می شویم. که ما هرگز نمی توانیم تصور موفقیت کنیم.

شما که احساس حسادت می کنید ، به سمت او حرکت کنید ، از او فرار نکنید!
من سخت می دانم که از موفقیت رقیب یا همکار یا دوست خود شاد باشم که ممکن است نسبت به شما حسادت داشته باشید (اثبات شده ، اینجا را بخوانید) زیرا احساس می کنید آنها برتر از شما هستند. در این شرایط به جای انتخاب مسیر درست ، از آن فرار می کنیم. شما باید نسبت به موفقیت آن شخص حساس باشید ، حساس باشید و حسادت نکنید! در این شرایط ، هر چه به آن شخص نزدیک تر باشیم ، کار و راه ما نزدیک تر است ، بیشتر حسادت می کنیم ، دورتر می رویم و بیشتر از آن شخص فرار می کنیم ، اما چرا واقعاً فراموش می کنیم که می توانیم از رابطه ما با آن شخص و ما استفاده می کنیم؟ برای رشد؟

یکی از مدیرانی که مشاغل من در آن مشغول مربیگری هستم معاون رئیس جمهور شرکت Fortune 500 است ، شخصی که بعد از همکار که یک سطح از او پایین تر است و به تازگی استخدام شده است به عنوان مدیر ارشد خود انتخاب می شود ، همین امر باعث شده است که او همیشه باید خود را مقایسه کند. و همیشه از مدیر خود دور بماند یا پشت این تصمیم یا خود مدیر صحبت کند ، حتی به فکر استعفا بود!

بعد از مشورت زیاد ، فهمیدیم که وی واقعاً علاقه ای به سمت مدیرعامل ندارد و جایگاهی که اکنون در اختیار دارد ، نسبت به مدیرعامل نسبت به مدیر شرکت بسیار حساس است و به همین دلیل هیئت مدیره وی را در سمت قبلی خود حفظ کرد. همین طور بود آنچه او را حسادت می کرد این بود که او معتقد بود که همکارش که اکنون مدیر وی شده است ، ممکن است او را نسبت به او فرومایه ببیند و او را به حساب نیاورد. پس از یک مکالمه طولانی ، وی تصمیم گرفت از مدیر جدید خود و البته پیشبرد اهداف شرکت پشتیبانی کند. حقیقت این بود که مدیرعامل جدید به شدت به کمک معاون خود احتیاج داشت و اگر به زودی نایب رئیس شرکت نمی فهمید که پشتیبانی وی از مدیر عامل شرکت در شرکت و همکاری سایر کارمندان با مدیر تأثیرگذار است ، شاید نه فقط مدیرعامل و معاون آنها از دست دادن ، بلکه شرکت نیز ضرر کرد. با توجه به این موضوع ، وی خود را به مدیرعامل نزدیکتر کرد ، به جای فرار از وی یا خصمانه بودن ، اکنون هم هردو قادر بودند کار خود را به خوبی مدیران ارشد انجام دهند و تقریباً همه کارمندان شرکت بهتر از گذشته بودند. مدیریت مدیر عامل این مدیر رضایت بیشتری دارد.

اتفاقی که افتاده این است که هر دو طرف در کنار یکدیگر کار و نیازهای شغلی خود را درک می کنند ، در واقع درک موقعیت و اهمیت خود در سازمان را درک می کنند. همه این وقایع و افکار دست به دست هم می زنند تا جایی که همه کارمندان و هیئت مدیره گواهی می دهند که همکاری این دو و پر کردن شکاف ها با یکدیگر و همچنین سیستم مدیریت ایده آل که هم اکنون در این شرکت وجود دارد ، در تاریخ شرکت نداشت.

دیدن افرادی که به چشم متحدان و دوستان خود حسادت می کنید ، نه از نظر خطر برای رسیدن به اهداف خود ، ممکن است در ابتدا دشوار و غیرممکن به نظر برسد ، اما در درازمدت و در آینده قطعاً به نفع شما خواهد بود. . اگر همیشه از کسانی که شما را حسادت یا انعطاف پذیر می کنند دوری کنید ، ممکن است فرصت هایی برای تجربه ، یادگیری ، همکاری و رشد با آنها را از دست بدهید.

به شغل خود به عنوان یک سرمایه گذاری بلند مدت نگاه کنید ، نه فقط یک شغل!


اگر ارزش و موقعیت معنوی خود را با شغل خود وزن می کنید ، همیشه خود را برای ناامیدی آماده کنید ، زیرا بعد از همه ، افرادی هستند که دارای دسته شغلی و شغلی با مزایای بهتر از شما هستند. اما اگر به این شغل خود نگاه کنید از این نظر که در حین انجام کار به جامعه یا مردم خدمت می کنید ، دنیا را به مکانی بهتر برای زندگی در می آورید و اصلاً به من اجازه نمی دهم که بگویم آشنا و غیر- ایده آل ، با صرف وقت و انرژی در آن شغل و تجربه و استعداد خود را سرمایه گذاری می کنید ، مطمئناً می توانید از وضعیت دردناک و ناراحت کننده ای که خود را در قیاس در پشت و در زمینه ها و فرصت هایی پیدا می کنید ، پیدا کنید که "شما" می تواند دیگران را هدایت و راهنمایی کند. . شما جلو افتادید

بگذارید مثلاً با پیتر ، مدیر منابع انسانی شرکت Fortune 500 مثال بزنم. کسی که عاشق شغل و شرکتش است اما همیشه نگران حرفه آینده خود است. در بین بقیه مدیران شرکت ، وی تقریباً فعال ترین و البته بهینه ترین فعالیت کاری را دارد ، اما وی هرگز به سمت یک مقام بالاتر مانند مدیر ارشد یا معاون مدیر ارتقاء نیافته است. حال یا به دلیل کم بودن موقعیت های ارشد شرکت و یا سیاست های کلی شرکت ، به هر دلیلی.

اگر پیتر بی تاب و بی تاب باشد ، همیشه خودش را با دیگران مقایسه می کند که در سایر شرکت ها در همان موقعیت مشغول به کار هستند و می بیند که آنها پیشرفت شغلی دارند اما او در جای خود می ماند ، در همان زمان او عاشق شرکت خود است و نمی خواهد. ترک کردن.

 

 

 

اما پیتر کار خود را به عنوان یک سرمایه گذاری در کسب و کار و یک سکوی می داند و نه یک شغل ، و همین باعث شد تا وی دوباره به مهارت های خود بیندیشد. او در اوقات فراغت ، درمورد مشكلاتي كه در زمينه نيروي انساني با آن روبرو شد ، شروع به ارسال كرد. چند ماه بعد ، یک متخصص فرهنگی و منابع انسانی پیتر را پیدا کرد و در کنار هم تصمیم گرفتند پادکست را شروع کنند.

وقتی پیتر این اتفاق را دید ، فهمید که پیتر از آن لذت می برد و البته در آن ثابت قدم است ، بنابراین تصمیم گرفت از پیتر حمایت کند و بعضی اوقات نوشته های خود را به اشتراک می گذارد و در مورد آنها با مدیران دیگر سازمان بحث می کرد تا چهره و شخصیت او را بالا ببرد. پیتر ، که از وقایع و واکنش های مثبتی که از کارش دریافت کرد ، خوشحال شد و تصمیم گرفت تا شغل خود را به یک سرمایه گذاری معنوی و بستر رشد و پیشرفت خود تبدیل کند ، رشدی که شاید یک شغل نباشد بلکه یک ارزش و رشد باشد. شخصیت و مارک شخصی او باشید ، فعالیت هایی که وی را بدون توجه به شغل و موقعیت اجتماعی وی ، به فردی با ارزش و "با سواد" و البته مهم تبدیل کرده است و این دیگر به کار یا شرکت وی بستگی ندارد و این باعث می شود که وی ، حتی اگر روزی شرکت یا موقعیت از خود فاصله گرفته است ، مسیر رشد و کسب ارزش را ترک نکنید.

سرانجام باید شغل و موقعیت خود را با دیگران مقایسه کنیم. کافی است که برای جلوگیری یا کنترل احساس ناخشنودی ، حسادت یا رقابت و قیاس نامناسب ، از استراتژی های ساده اما مهم پیروی کنیم و به جای ساقوز مسیری را طی کنیم که از نظر عاطفی به ما آسیب برساند. خودمان را رشد دهیم ، قلبهایمان را راضی کنیم و حتی گاهی با دیگران کار کنیم و از آنها یاد بگیریم.





:: بازدید از این مطلب : 66
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 19 مرداد 1399 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: